خموده و خاموش

ساخت وبلاگ

گفته شده که چون یهو پاشدی رفتی پس توقع نداشته باش همراهی بشی! (احتمالا توقع بر این بوده بشینم و بیشتر ازین شاهد جار و جنجال باشم و روح و روان خودم رو به خاک بدم!)

صبح بد شدم، خیلی بد، جسمی و روحی بود. ترسیدم، انگار میخواستم فرار کنم از همه جا از همه کس از همه چیز:(

چند گیگ ناقابل رایگان دارم که بین موبایل و لپ تاپ در حال دانلود واسه خودم و طلایی ام.

رفرنس ها رو بلد نیستم بصورت دستی تنظیم کنم. اینکه هنوز بازه و تموم نمیشه رو اعصابمه.

میخوام از دیجی کالا چند تا سفارش بدم. دلم میخواست از سایت نمایشگاه کتاب هم سفارش میداشتم امسال. حسرت نرفتن و نخریدن به دلم مونده. حتی الان هم که حقوق ها رو دادن باز میترسم بیخود خرج کنم. احتمالا واسه روزهای بعدی و بعدترش خرج های خیلی بیشتر و بزرگتری خواهم داشت. البته به شرط اینکه کارا رو روال طبیعی خودش مثه بقیه آدما پیش بره و دوباره قاچ قاچ نشه این مسیر!

دارم اذیت میشم، هر کی به نوبه خود انگار یا از قصد یا بدون قصد داره به نحوی دچار اذیت ام میشه و اینکه تو از مهم ترین هات همچین احساسی بگیری، خیلی سخته.

#ما سرخوشانِ مستِ دل از دست داده ایم

اوج بگیر تو آسمون سیاه شب......
ما را در سایت اوج بگیر تو آسمون سیاه شب... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : alveol بازدید : 149 تاريخ : چهارشنبه 9 خرداد 1403 ساعت: 19:20