از کتاب باز اگر که آدمیان، کوه اقتدار شونددر آسیاب زمان، مشتی از غبار شونددر آسیاب زمان، مشتی از غبار شوندمسافران همه پنهان و آشکار شوندبسا هنوز نپیموده راه را چو شهاببه زاد و میر، شتابان تر از شرار شوندبسا درخت تناور که در فصول زمانبرای اوج سخن غرق برگ و بار شوندبسی زشعر وشرف در گذارگاه زمانچوکوه در دل تاریخ استوار شوندامید گفت: دومصرع که این دو گوهر نابسزد به دفترایام ماندگار شوندرسیده ایم من و نوبتم به آخر خطنگاه دار جوان ها بگو سوار شوند+شعر از جنابِ اخوان ثالثپی نوشت: از روزِ آخرِ کاری- دمی آرامش و سر خلوتی- به دنبال خبری از سمتی دیگر- احساس متضادِ خواستن و نخواستن#پادکست کتاب باز با حضور نویسنده عزیزم، هوشو جانم / چهارشنبه هجدهم بهمن ۱۴۰۲ / 11:31/دختر آدم بخوانید, ...ادامه مطلب